ای که هر قدمت سبز
گذری کن زین بیابان
به چه تمنا کنم ای سرو
تو که هر نگاهت بهاریست
دل مرده ی خمورم
حاجت می و ساغرم نیست
تا به کی توانم انتظار ای همه حُسن
حاجت ما روا نیست؟!
دل میرود ای صاحب کَرَم زدست
گر تو بگیری جانم بدست...
فردا کی شود قول فردا میدهی
امروز را بگو که امروزم غنیمت است
ع.صاد
- ۰۲/۰۴/۳۱